«هستي»

آه نام ديگر زني است

هماره در راه

که مدام

زيبايي را مي­کوشد

و عشق

از جانش مي­جوشد

در چهار فصل سال.........

چشمه

انعکاس لبخند اوست

نرود

تصوير

روانيش

و جنگل

تلميحي

به باروري­ش.........

***

نشسته

بر سر سفرة سخاوتش

دريا

و برخاسته

دست بر زانوان

کوه

به تماشاي استقامتش

بهشت فرصت

ديدار اوست

هربار

که دست مي­دهد

شايد پيامبري است اين زن!

من اما

نمي­دانم چرا

هربار که مي­آيد

از پشت گلهاي آفتابگردان

آنهمه

زيبا

عاشق

تنها

بي اختيار

مي­گويم:

يا زهرا

" فاطمه راکعي"