هستی
«هستي»
آه نام ديگر زني است
هماره در راه
که مدام
زيبايي را ميکوشد
و عشق
از جانش ميجوشد
در چهار فصل سال.........
چشمه
انعکاس لبخند اوست
نرود
تصوير
روانيش
و جنگل
تلميحي
به باروريش.........
***
نشسته
بر سر سفرة سخاوتش
دريا
و برخاسته
دست بر زانوان
کوه
به تماشاي استقامتش
بهشت فرصت
ديدار اوست
هربار
که دست ميدهد
شايد پيامبري است اين زن!
من اما
نميدانم چرا
هربار که ميآيد
از پشت گلهاي آفتابگردان
آنهمه
زيبا
عاشق
تنها
بي اختيار
ميگويم:
يا زهرا
" فاطمه راکعي"
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۱ ساعت 15:28 توسط مدیر وبلاگ
|